صفحه ي اصلي مال خودمه هر چي بخوام مي نويسم اما.....

شما مي تونيد تو موضوعات(خاطرات شما)هر چي  بخواين بنويسيد البته بايد عضو شيد 

خب مي خواي بگم؟مي گم

الان ساعت ٤:٣٩ دقيقست.امروز از ساعت ٩ صبح بيرون بودم ٩تا ١٠:٣٠ زبان دارم كه حالم ازش به هم مي خوره حاضرم تمام زبان ها دنيا رو ياد بگيرم ولي  جون مادرت انگليسي رو ديگه نه!بعدشم موسيقي داشتم كه فقط با موبايلم ور مي رفتم و با دوستم نارين حرف مي زدم .مربيمون گفته بود كه هر سال روز جهاني كودك تمام اركستر هاي آموزشگاه با هم تو تالار وحدت كنسرت دارن  و امسال شما هم شركت داريد!منم كه خيلي نوازنده ي خوبيم و خيلي راحت مي تونم آهنگارو مث بنز بزنم خلاصه مشكلي وجود نداره.تنها مشكل چن تا چلمنن كه آي كيو شون در حد طالبيه.مشكل ديگه  هم اينه كه بابا مرديم از بس كنسرت داديم يكي ما رو نجات بده!هي كنسرت بده هي كنسرت بده گرماي تابستونو ديدي كه؟تو اون گرما هفت تا پرژكتور تو چشت باشن كه ذوب نميشي!!؟ولي اين يه فرصته و من بايد ازش استفاده كنم.....خيلي حرف مي زنم نه؟؟؟؟به جهنم آخرشو گوش كن.بعدشم بازي بسكتبال داشتم!!!همون طور كه مشاهده كرديد من از صبح هيچي نخوردم و با شكم خالي بايد ميرفتم بسكتبال.خيلي زود رسيدم باشگاه يه توپ برداشتمو رفتم چن تا گل خوشگل زدم كه بعد چن وقت پيداشون شد.بههههههههله دنيا و كيميا و تارا و شكيلا با هم رفته بودن جاده تو راهم كلي خورده بودن تازهههههه!!!بولينگم بازي كرده بودن.دنيا اومد گفت جات خيلي خالي بود .منم گفتم خوب احمق زنگ مي زدي بيام!اونم خيلي با درموندگي گف شمارتو گم كردم هيچي ديگه اتفاق خواصي نيفتاد اا چرا افتاد توپاي باشگامون خيلي داغونن منم يه توپ خوب برداشته بودم كه شكيلا ازم زد منم با تمام سرعت داشتم دنبالش مي دوييدم كه تققق.پاي من تو دهن روشا پاي اون تو حلق من كله هامون تو مغز هم اصا يه وضي!!!!منم مي خواستم جنتلمن بازي درارم خيلي ريلكس بلند شدم(خيلي داغون بودما جاش بود قد كل قاره ي آسيا داد مي زدم)ولي نادخ سفيد رونم!!زده بود تو سفيد رونم دوباره افتادم زمين ولي بازم پاشدم و لنگون رفتم چيزي نبود بعد چن دقيقه خوب شد يني ديگه لنگ نمي زدم.هيچي ديگه ما باختيمو دل خيليا شكست مخصوصا دنيا ولي جشن آخرش حال همشونو جا آورد(من حوصله جشن نداشتم برگشتم خونه و بعد دوازده ساعت يه همبرگر خوردم)